۱۰ تیر ۱۳۸۳، ۱۰:۳۶

ارزيابي يك رمان نويس و ناشر از وضعيت فعلي كتاب و ادبيات در گفت وگو با "مهر"

سعيد وزيري : اقتصاد را پشتوانه " فرهنگ " كنيم

سعيد وزيري : اقتصاد را پشتوانه " فرهنگ " كنيم

خبرگزاري " مهر" - گروه فرهنگ و ادب : سعيد وزيري ، نويسنده ، محقق و مدير نشر " واج " گفت : ايران ما ميراث دار تاريخ و فرهنگي اصيل است ، اما ادامه كم توجهي به كتاب و ادبيات ، ممكن است به تدريج ، اين اعتبار جهاني را خدشه دار كند .

معمولا عوامل مختلفي دست به دست يكديگرمي دهند تا كتابخانه اي متولد شود، كتابي به دست مخاطب برسد و ... با اين وجود ،اين اتفاقات ، هنگامي به نتيجه اي مطلوب ختم مي شود كه كتابي خوانده شود ومخاطب يا مخاطباني بربال واژه هاي يك اثر مكتوب ، با تفكرمولف يا گردآورنده كتاب ، همسفر شوند. هيچ جامعه اي نمي تواند صرف اينكه تعدادي كتاب را بايگاني كند ، مدعي كتابخواني باشد ، كتاب ها بايد خوانده شوند ، يعني همان دغدغه بزرگ بشري كه هنوزهم به قوت خود باقي است.
سعيد وزيري، نويسنده ، محقق و مديرانتشارات " واج " ورامين ، معتقد است كه" كتاب" مانند خانه و اتومبيل و تلفن و... شخصي نيست . بايد دست به دست شود ، خوانده شود و خواننده به واسطه مطالعه آن ، طريقت آموزد وتجربه اندوزد...
گفت وگوي وي با " مهر" ازنظرمي گذرد:



* ارزيابي شما از وضعيت كتابخواني دركشورچيست؟
توليد انديشه دركشور، سيرصعودي پيدا كرده است ، اگرنگاهي به وضعيت نشركتاب درچند سال اخيرداشته باشيم ،  به وضوح متوجه اين صعود مي شويم اما همه مشكلات در بخش هاي بعد از توليد اثر به وجود مي آيد ،  شما نگاه كنيد وقتي كتاب به موقع توزيع نمي شود و ... تا چه اندازه با بحران مواجه مي شويم.
البته در" ورامين" ما به خاطرهمجواري اش با ابرشهري مثل تهران ، تقريبا مشكل توزيع كتاب وجود ندارد يا حداقل مانند ديگرشهرها ، اين مساله ، چندان بغرنج نيست. مشكل جاي ديگري است و آن اينكه همشهريان عزيزمن اصولا به طرف كتاب نمي روند يا خيلي كم پيش مي آيد كه قدمي به سوي اين " يار مهربان" بردارند ، متاسفانه نسل هاي جديد درورامين، نياز به كتاب و مطالعه را باور ندارند ، يا بهتربگويم، هنوزبراي برخي ازآنها شرايطي پيش نيامده كه اين نيازرا ازعمق وجود حس كنند...

* كتابخانه ها تا چه اندازه غني هستند؟ آيا كتابفروشي ها فعالند؟ ممكن است اشكال دراين بخش باشد...
خود من ، سال ها مشغول به تدريس بوده ام ونوشته ام ، حالا هم يك موسسه نشربرپا كرده ام . نمي توان گفت كه هيچ گونه اشكالي دربخش هايي كه شما گفتيد ، نيست ، كتابخانه هارا نمي توان ازهرگونه نارسايي تبرئه كرد اما اصولا بايد مراجعه كننده اي باشد تااين نارسايي مشخص شود ! عمده جوانان كشور ،  بسيارمستعد وعلاقه مند هستند اما مشكلات جانبي به آنهااجازه مطالعه ورجوع به كتابخانه و كتابفروشي ها را نمي دهد ، من درجايي ديگرهم گفته ام كه تجاروسرمايه داران درشهرهاي مختلف كشور، ازجمله شهرما روزبه روزبه انباشت سرمايه مشغولند ، مي توانند ازانديشه وتوان اين جوان ها استفاده كنند وكتابفروشي وانجمن هاي فرهنگي ونشريه هاي محلي تاسيس دايركنند ، اگراقتصاد پشتوانه فرهنگ شود، توانايي هاي فرهنگي بيش ازپيش بروزمي كند .

* به عنوان نويسنده اي كه به طورهمزمان ، حوزه نشررا نيزدنبال مي كند ، چه راهكارهايي براي بهبود وضعيت مطالعه درجامعه پيشنهاد مي كنيد؟
با وجود مشكلاتي كه دركشوروجود دارد ، گاه به همت انجمن هاي ادبي وفرهنگي و جوانان اهل قلم و فكر، برنامه هاي خوبي تدارك ديده مي شود اماهياهوي زندگي شهري ، سخت برآن سايه مي اندازد ، با اين حال ، جواناني را مي شناسم كه به مطالعه علاقه دارند واگريك روزكتاب نخوانند ، احساس خود گم كردگي مي كنند ، اما متاسفانه تعداد آنها بسياركم است ... به نظرمن مسوولان فرهنگي درشهرهاي مختلف كشوربايد فكري اساسي كنند وضمن توسعه بخشي انجمن ها وگردهم آيي هاي فرهنگي ، جوانان مستعد و كتابخوان را تشويق كنند تا الگوي ديگران شوند.

* درباره ركود كتابخواني وراه هاي جذب نسل هاي جديد به مقوله فرهنگ مكتوب  سخن گفتيد ،  درباره نويسندگي خودتان هم چند كلمه اي بگوييد.

سعيد وزيري :  كتابخانه ها را نمي توان ازهرگونه نارسايي تبرئه كرد اما اصولا بايد مراجعه كننده اي باشد تااين نارسايي مشخص شود !

دردوره اي كه من درروستا به مدرسه مي رفتم ،  كتابخانه اي نبود ، درشهرهم عامل يا عوامل موثري براي كتابخواني و كار فرهنگي مشاهده نمي شد ، معلمان ما فقط كتابهاي درسي را مي شناختند ، اما روزي پدرم كتابي خريد كه من بخوانم . كتاب رستم نامه بود ، او مرا با شاهنامه آشنا كرد، البته سواد كافي نداشت ، اماآنقدرپاي نقل نقال ها نشسته بود كه مي توانست تلفظ درست نام هاي شاهنامه را يادم بدهد. ما شب هاي زمستان يا كتاب اميرارسلان مي خوانديم ، يا رستم نامه . گاهي هم خاورنامه كه درباره جنگ هاي حضرت علي ( ع ) بود ، عادت به كتاب خواندن را پدرم درمن به وجود آورد ، سال اول دبيرستان كه بودم ، به وادي ادبيات پا گذاشتم ، قضيه اين بود كه روزي معلمي جوان و با احساس كه انشا درس مي داد ، كتابي را آورد وشروع كرد به خواندن. ما تعجب كرديم ، داستاني بود كه با توصيف ميداني درورامين شروع مي شد واين آغازآشنايي من با داستان هاي امروزي بود. بعد با شعرنوآشنا شدم. در كوچي كه ازورامين به شهرري داشتيم ، يكي دومعلم ما را با نويسندگان معاصرآشنا كردند ، هنوز ديپلم نگرفته بودم كه با آثار بيشتر شاعران ونويسندگان معاصرآشنا شدم.

* براي نوقلمان و كساني كه درآغاز راه ادبيات قراردارند ، چه توصيه اي داريد؟
بخوانند ، فكر كنند، تجربه كنند، بنويسند، ولي كسي كه بخواهد بنويسد، بايد براي زندگي معني پيدا كند. وقتي اعتقاد پيدا كرد كه بايد براي حفظ آن معني ، ازهنراستفاده كند ، مي تواند به كارخود جهت بدهد اما براي يافتن معني زندگي بايد خود را بشناسد؛ استعداد خود را، جامعه خود، به ويژه گذشته باشكوه كشورخود را، تاريخ  را... وبداند كه ما ايراني هستيم ، زبانمان فارسي است ، " زباني" كه بارفرهنگي اش، بارتمدن اجتماعي اش ازهرزبان زنده ديگري بيشتراست ، شما كدام زبان را مي شناسيد كه اول شخص مفردش، يعني ضمير "من" معني داشته باشد؟ معني مستقل . ولي درزبان فارسي "من" به معني انديشه است . درحقيقت ، وقتي من ايراني حرف مي زنم.، من ِ من، يعني انديشه من ، مطرح است نه شخصيت مادي . بنابراين كساني كه امروزمي خواهند درعرصه ادب و هنر پا بگذارند، بايد اين فرهنگ را پاس بدارند.


* به نظرشما شاعران و نويسندگان معاصر تا چه اندازه در "سبك شناسي" تلاش مي كنند؟
اگرادبيات معاصررا ازانقلاب مشروطه تاكنون بدانيم ، بايد گفت كه به علت دگرگوني هاي تاريخي، اجتماعي ، شورش ها و مبارزه ها ، ما شاعران ونويسندگاني داشته و داريم كه آثاربرخي ازآنان ازلحاظ سبك شناسي ، قابل اعتناست وكم نيستند شاعران و نويسندگان صاحب سبكي كه كارشان تاثيرگذاربوده است. بااين همه چون درمحيط دانشگاهي ماهنوز" شعر" و" قصه" جايگاه  واقعي خود را پيدا نكرده است .

* و حرف آخر، يا همان سخن آزاد؟!
روزگاري بود كه حتي راديو نبود يا حداقل ، اين رسانه درهمه خانه ها نبود. تلويزيون هم همين طور. اما فكر بود... امروزه وضعيت ، كاملا دگرگون شده است ،  علم براي كسب پول و تقسيم دانش به دانش پولساز وغيرپولسازحكايت غريبي شده كه گاه ذهنم را آزار مي دهد ، آدم ها ازدنياي معني ، دور مي شوند ، طبيعي است در چنين روزگاري بازارانديشه بي رونق و كساد است ، امروزه آدم ها ... ، بگذريم ! دلم مي خواهد دراين زمينه يك مقاله بنويسم ، تصورمي كنم كه مساله خيلي جدي است... 

کد خبر 91116

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha